**** راهنمایی که بودم، عادت داشتم بعدازظهر ها بخوابم از ساعت 2 تا 7، درس ها ساده بود و منم هیچ وقت پرفشار درس نمی خوندم مادرم همیشه میگفت نباس بخوابی ولی حال خوبی بود دوست داشتم شب ها بیدار بمونم، عاشق چراغ مطالعه ام بودم یک چراغ مطالعه آبی، با یک مهتابی کوچولو هر چند از تاریکی می ترسیدم چند سال گذشت، شرایط عوض شد چراغ مطالعه ام سوخت، دیگه لامپ مهتابی کوچولو براش پیدا نکردم روزهام رو به تاریکی رفت طبق عادت بعدازظهر ها می خوابیدم اما کابوس های بعدازظهر مطالعه ,چراغ ,بعدازظهر ,چراغ مطالعه ,مهتابی کوچولو منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

خبر فردا www.carkala.com سایت دانلود مقاله و کتاب ropdown شخصی انلاین مارکت کامپیوتر و اینترنت